غزل شمارهٔ 770
1. همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
2. چو فروشدم به دریا چو تو گوهرم نیامد
3. سر خنبها گشادم ز هزار خم چشیدم
4. چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد
5. چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد
6. که سمن بری لطیفی چو تو در برم نیامد
7. ز پیت مراد خود را دو سه روز ترک کردم
8. چه مراد ماند زان پس که میسرم نیامد
9. دو سه روز شاهیت را چو شدم غلام و چاکر
10. به جهان نماند شاهی که چو چاکرم نیامد
11. خردم گفت برپر ز مسافران گردون
12. چه شکسته پا نشستی که مسافرم نیامد
13. چو پرید سوی بامت ز تنم کبوتر دل
14. به فغان شدم چو بلبل که کبوترم نیامد
15. چو پی کبوتر دل به هوا شدم چو بازان
16. چه همای ماند و عنقا که برابرم نیامد
17. برو ای تن پریشان تو وان دل پشیمان
18. که ز هر دو تا نرستم دل دیگرم نیامد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده