مولوی_مثنوی معنویدفتر ششم (فهرست)

شماره 67 - فاش شدن خبر این گنج و رسیدن به گوش پادشاه

1. پس خبر کردند سلطان را ازین

2. آن گروهی که بدند اندر کمین

3. عرضه کردند آن سخن را زیردست

4. که فلانی گنج‌نامه یافتست

5. چون شنید این شخص کین با شه رسید

6. جز که تسلیم و رضا چاره ندید

7. پیش از آنک اشکنجه بیند زان قباد

8. رقعه را آن شخص پیش او نهاد

9. گفت تا این رقعه را یابیده‌ام

10. گنج نه و رنج بی‌حد دیده‌ام

11. خود نشد یک حبه از گنج آشکار

12. لیک پیچیدم بسی من هم‌چو مار

13. مدت ماهی چنینم تلخ‌کام

14. که زیان و سود این بر من حرام

15. بوک بختت بر کند زین کان غطا

16. ای شه پیروزجنگ و دزگشا

17. مدت شش ماه و افزون پادشاه

18. تیر می‌انداخت و برمی‌کند چاه

19. هرکجا سخته کمانی بود چست

20. تیر داد انداخت و هر سو گنج جست

21. غیر تشویش و غم و طامات نی

22. هم‌چو عنقا نام فاش و ذات نی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا
* حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس
شعر کامل
حافظ
* به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور
* قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور
شعر کامل
سعدی
* بفرمان اویست گردان سپهر
* ازو بازگسترده هرجای مهر
شعر کامل
فردوسی