غزل شمارهٔ 185
1. تو چون پیمان عهدت می شکستی
2. چرا با ما نخستین عهد بستی
3. من از تو نگسلم پیوند و الفت
4. اگرچه رشتهٔ جانم گسستی
5. سحرگاهان برون شد مست و مخمور
6. بدستی ساغر و خنجر بدستی
7. هزاران رستخیز و فتنه برخواست
8. بهرجا کان پری یکدم نشستی
9. بده ساقی دگر رطل گرانم
10. که من مستم ز چشم می پرستی
11. بدو گفتم دهی کی کام اسرار
12. بگفتا آن زمان کز خودبرستی
قبلی
هیچ نظری ثبت نشده