شمارهٔ 408
1. چه چاره سازم اگر آن نگار برگردد
2. نهان شود ز من و آشکار برگردد
3. حجاب کردم با خود ز بیمِ طعنه و لیک
4. به طعنه کی دلم از غم گسار برگردد
5. از آن حجاب نمایم چو یار مستورست
6. که چشمِ بد رسد و روزگار برگردد
7. اگرچه دولتم از دولت است با من یار
8. ولی مباد که دولت ز کار برگردد
9. اگر زیاریِ اقبال بر نمی گردم
10. روا بود که ز اقبال یار برگردد
11. وفا نکوست از آن دامن وفا گیرم
12. که بی وفا را یار از کنار برگردد
13. مرا ز عالمیان اختیار آمد یار
14. به اختیار کسی ز اختیار بر گردد
15. مقامِ زهد گرفتم چو زاهدی بودم
16. به زهد و توبه هرگز خمار بر گردد
17. نه زهد خواهم و مقصود زاهدست مرا
18. ز زهد هرکه چو من شد به عار برگردد
19. نزاری از می و معشوق بر نخواهد گشت
20. اگر محیطِ سپهر از مدار برگردد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده