نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 467

1. دلم ز سوز جگر دم به دم بمی‌سوزد

2. کدام دل که ز سر تا قدم بمی‌سوزد

3. عجب ز مردمک دیده مانده ام که مدام

4. میان آب دو چشم است و هم بمی‌سوزد

5. ز آه من دمِ باد صبا نمی فسرَد

6. ز سوز من نفس صبح دم بمی‌سوزد

7. ز می که مونس جان بود بر شکست دلم

8. که در عروق ز اندیشه دم بمی‌سوزد

9. ز جام جم چه کند مفلسی که در شب تار

10. به دود آه سحر ملک جم بمی‌سوزد

11. به من نماند ز هستی و نیستی چیزی

12. که برق عشق ، وجود و عدم بمی‌سوزد

13. اگر بسوخت تنم از سموم غم چه عجب

14. که آدمی ز بس افراط غم بمی‌سوزد

15. بسوختیم و دمی در رقیب ما نگرفت

16. بلی بلی مگر افسرده کم بمی‌سوزد

17. ز بس که شعله آهم به شعر در پیچد

18. مداد وقت کتابت قلم بمی‌سوزد

19. حذر ز سوز نذاری کز آتش سینه

20. به چنگ بر نفس زیر و بم بمی‌سوزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در گوشه سلامت مستور چون توان بود
* تا نرگس تو با ما گوید رموز مستی
شعر کامل
حافظ
* قیامتست سفر کردن از دیار حبیب
* مرا همیشه قضا را قیامتست نصیب
شعر کامل
سعدی
* سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
* همچنان قصه سودای تو را پایان نیست
شعر کامل
سعدی