شمارهٔ 473
1. می به کسی ده که قدر می بشناسد
2. مرتبه ی جان جماد کی بشناسد
3. آنکه بداند که می حرام چرا شد
4. منزلت می پرست وی بشناسند
5. من نشناسم مرا چه غم که منجم
6. منقلبات بهار و دی بشناسند
7. صاحب من پیر میکدست و توان کرد
8. پس روی آن که کل شی بشناسند
9. خواهی تا ره بری به چشمه ی حیوان
10. دیده وری پیشه کن که پی بشناسد
11. این هم از آن می که خورده ام به الست است
12. صاحب خم خانه می ز می بشناسد
13. آری صاحبنظر ز روی فراست
14. گمشده ی خویش را به کی بشناسد
15. مست شراب الست همچو نزاری
16. خاصیت سر جام کی بشناسند
17. ور نه ندارد فسرده معرفت آنک
18. روضه ی خلد از جحیم غیّ بشناسد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده