نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 822

1. بگذاشتمت جانا ناکام و سفر کردم

2. بی رویِ تو از دیده خونابه به در کردم

3. در چشمِ منی گویی بنشسته که پندارم

4. رویِ تو همی بینم در هر چه نظر کردم

5. هر جا که تهی کردم بر یادِ لبت جامی

6. از دیده دگر بارش پر خونِ جگر کردم

7. چون هیچ نماند از من اکنون ز که می ترسم

8. مجنون شده ام مجنون از عقل حذر کردم

9. از دستِ ملامت گر روی از تو نگردانم

10. گو تیر بزن حاسد کز سینه سپر کردم

11. تو خسروِ خوبانی من شیفته فرهادم

12. با هم چو تو شیرینی ابری شکر کردم

13. مقصود رضایِ تو نه وایۀ خود دارم

14. تا با تو در افتادم از خویش گذر کردم

15. از غمزۀ جادویت دینی دگر آوردم

16. وز طاقِ ابرویت محرابِ دگر کردم

17. در خفیه نزاری را گر راز همی گفتم

18. اکنون همه عالم را زین کار خبر کردم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی
* بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین
* مرا عناب‌وار از روی خون آلوده چین خیزد
شعر کامل
خاقانی
* دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
* من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
شعر کامل
حافظ