غزل شمارۀ 147
1. مانده ام با دلی از هجر عزیزان مجروح
2. دیده ام غرقۀ طوفان چو جگرگوشۀ نوح
3. در ره دوست هلاک زن و فرزند به جاست
4. بر در وصل وداع کس و پیوند فتوح
5. صد بهانه که یکی برنزند بر تقصير
6. صد کنایت که یکی را نبود رنگ وضوح
7. گاهم از باد هوا سنگ ببارد ظاهر
8. گاهم از کلک قضا جرم بزاید مشروح
9. بر دل و سینۀ من داغ جفا گردد مهر
10. در رگ و ریشۀ من قوت بلا گردد روح
11. نه بخود حامل پیمان محبّت گشتم
12. عشوه یی دیدم و خوش بود سر از جام صبوح
13. صالح و طالح اگر جمله چو من واجویند
14. توبه، در توبه ز زشتی بگریزد چو نصوح
15. سوی رحمان على العرش توجّه کردم
16. بانگ زد عرش که پاکی ز مکان یا سبّوح
17. در صحبت همه بر روی نظیری بستند
18. به خود ای فاتح ابواب دری کن مفتوح
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده