غزل شمارۀ 148
1. چگونه نام تو آریم بر زبان گستاخ
2. که یاد تو نتوان کرد در نهان گستاخ
3. اگر به گلبن تو بلبلی پناه آورد
4. کسی نمی زندش گل بر آشیان گستاخ
5. هر ارجمند که در راه تو شهید شود
6. هما نمی کندش قصد استخوان گستاخ
7. اگر سئوالی از آن لب کنیم خیره ببخش
8. به میزبان کریم است، میهمان گستاخ
9. به کعبه سجدۀ عارف نمی کنند قبول
10. اگر به دیر نهد پا بر آستان گستاخ
11. محرّمات حرمگاه های معبودند
12. به مقتضای طبیعت مده عنان گستاخ
13. عجب که جان به سلامت برند مغروران
14. ستارگان قدرانداز و آسمان گستاخ
15. چگونه حرمت درویش پارسا ماند
16. سئوال زشت و، غنی سخت دل، زبان گستاخ
17. مباد صاعقۀ بی نیازیی بجهد
18. چنین مجوی نظیری ازو نشان گستاخ
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده