غزل شمارۀ 314
1. ما به دل شادیم از باغ و بهار ما مپرس
2. در جهان عشق زادیم از دیار ما مپرس
3. دوش در یک بزم با او تا سحر می خورده ایم
4. نرگس مخمور او بين وز خمار ما مپرس
5. هر شکایت بود از فرقت به خلوت گفته شد
6. از تلافی های بخت حق گذار ما مپرس
7. وقت ما آیینۀ رخسارۀ معشوق ماست
8. حُسن روی او نگر از روزگار ما مپرس
9. چشم گریان آوریم و جان پر حسرت بریم
10. گو کس از آغاز و از انجام کار ما مپرس
11. در خلاص امتحان صد بار آتش دیده ایم
12. نقد دارالضّرب عشقیم از عیار ما مپرس
13. ما ضعیفان قصد منزلگاه عنقا کرده ایم
14. از هزار ما یکی مانند شمار ما مپرس
15. فضل او چون ما بسی را بی سبب بخشیده است
16. باعث آمرزش آمرزگار ما مپرس
17. قصّۀ ما را نظیری نیست هرگز انتها
18. بحر بی پایان عشقیم از کنار ما مپرس
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده