غزل شمارۀ 315
1. بگو به دیر خرابات السّلام و مترس
2. به جام و مغبچه در باز ننگ و نام و مترس
3. حضور وقت در آمیزش محبّانست
4. کمرگشای و لبالب بنوش جام و مترس
5. رمیدگیّ حریف از حجاب هشیاریست
6. به مستی افت و در انداز حرف کام و مترس
7. به دست دامن توفیق دیر می آید
8. گهی که دست دهد کار کن تمام و مترس
9. طرب چو رو به کس آورد برنمی گردد
10. نقاب زهره بکش از فراز بام و مترس
11. گرت هواست که با ننگ و نام عیش کنی
12. به جوع و صمت ریایی نما قیام و مترس
13. به یک دو چلّه که تسخیر ابلهان کردی
14. دگر ز گوشۀ خلوت برون خرام و مترس
15. به هر مقام که خواهند خامشت یابند
16. هوای اوج دگر کن از آن مقام و مترس
17. همین که خرقۀ تزویر و شید پوشیدی
18. جوال شعبده پر ساز از عوام و مترس
19. شود که دامن حالیت هم به دست افتد
20. به زلف چنگ بزن چنگِ اعتصام و مترس
21. ببین به شست که دولت نگین جم انداخت
22. بگستران به امیدی همای دام و مترس
23. سروش عیش نظیری ز راه عشّاق است
24. رو از پیمبر نی گوش کن پیام و مترس
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده