نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 404

1. زان شب که کار کرد نگاهی به سوی دل

2. دیگر به سوی خویش ندیدیم روی دل

3. صاحبدلی بود که نصیبی به ما دهد

4. گویی به خاک ما نرسیدست بوی دل

5. آن را که رخ ز آیینۀ دوست تافتند

6. پهلوی دل نشسته نبیند عدوی دل

7. بر من نکرد مرحمتی پیر می فروش

8. تا بر سر خمش نشکستم سبوی دل

9. بر حق گرفت خون دل و دیده دامنم

10. از عیش های دیده بریدم گلوی دل

11. دستم به چاک سینه از آن باز کرده اند

12. تا من به آب دیده کنم شست و شوی دل

13. اغوای دیو و ذلّت آدم به آب رفت

14. سر داده اند سیل محبّت به جوی دل

15. هرچند گویم از غم دل بیشتر شود

16. خالی نمی شود دلم از گفتگوی دل

17. گفتم شوم ملازم دل بینمت مگر

18. هرچند برشدم نرسیدم به کوی دل

19. زان دم که دل به دست رضایت سپرده ام

20. از وی نکرده ام پس از آن جستجوی دل

21. یاری که دستگیری یاری کند کجاست؟

22. از هر غمم غم تو کند جستجوی! دل

23. بنشین که راحتست نظیری وجود عشق

24. یک آرزو کنند هزار آرزوی دل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نگفتمت به خرابات طرفه مستانند
* که عقل را هدف تیر ترهات کنند
شعر کامل
مولوی
* چمن ز باد خزان زرد و زار خواهد ماند
* درخت گل همه بیبرگ و بار خواهد ماند
شعر کامل
اوحدی
* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی