غزل شمارۀ 412
1. ما چو سیل این خار از اول به پشت پا زدیم
2. خیمه همچون گل ز مهد غنچه بر صحرا زدیم
3. کوه دانستیم دنیا را و خود را شاخ گل
4. از بغل مینا برآوردیم و بر خارا زدیم
5. جنس کنعان مصریان گفتند در بازار نیست
6. پیشتر راندیم رخش، از کاروان سودا زدیم
7. دهر ز اول بر سر کین است پندارد که ما
8. سنگ مرّیخ و زهل بر گنبد مینا زدیم
9. تکیه بر آب و سری پر باد نخوت چون حباب
10. هرزه وا کردیم چشم و غوطه در دریا زدیم
11. کس ز ما سرگشتگان ره بر مراد خود نیافت
12. بال و پر در جستجوی منزل عنقا زدیم
13. قصر فوق و کاخ ته جستیم غیر از ما نبود
14. خوش به خلوتخانه بنشستیم و می تنها زدیم
15. غیرت ما با کسی، تار دوتایی برنتافت
16. بر خود آخر تاب همچون رشتۀ یک تا زدیم
17. دلگشا دیدیم، صوت و نغمۀ امروز را
18. مُهر نسیان بر سرِ افسانۀ فردا زدیم
19. سبزه وش شاید که راز خاک بر صحرا نهیم
20. بادۀ حمرا ز جام لالۀ حمرا زدیم
21. کس حدیث آشنایی، در جواب ما نگفت
22. قفل خاموشی نظیری بر لب گویا زدیم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده