غزل شمارۀ 550
1. یک ره کم این حجرۀ خاکی نگرفتی
2. ترک صنم و دیر مغاکی نگرفتی
3. دیو و ملک از عربده ناکی تو جستند
4. در شکوه عنان دل شاکی نگرفتی
5. در کوچۀ وحدت که شهودی به دوام است
6. حظّ نظر از وسوسه ناکی نگرفتی
7. آخر ببری ز اول اگر پاک ببازی
8. در باختی ار مهره به پاکی نگرفتی
9. در مهد دلت ميل به شوخی و هوا داشت
10. راحت چو می از نشئه تا کی نگرفتی
11. چون گل به نسیمی دل شوریده شود چاک
12. هرچند که چون غنچه به چاکی نگرفتی
13. بر چرخ نسودی چو قمر گوشۀ نعلين
14. زنّار مسیحا به شراکی نگرفتی
15. مردیم که در چشم تو گیریم بهایی
16. چون زندگی اما به هلاکی نگرفتی
17. حال تو نشد رتبۀ معراج نظیری
18. گر بطن سمک را به سماکی نگرفتی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده