عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 78

1. حال خود بس تباه می‌بینم

2. نامهٔ دل سیاه می‌بینم

3. یوسف روح را ز شومی نفس

4. مانده در قعر چاه می‌بینم

5. خط طومار عمر می‌خوانم

6. همه واحسرتاه می‌بینم

7. در دل بی‌قرار می‌نگرم

8. ناله و سوز و آه می‌بینم

9. ره دراز است و دور من خود را

10. همه بی‌زاد راه می‌بینم

11. پایمردی که دست او گیرد

12. محض لطف اله می‌بینم

13. عذر خواه عبید بی‌چاره

14. کرم پادشاه می‌بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
* واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
شعر کامل
حافظ
* می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا
* برگها را می کند باد خزان از هم جدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* عمرها در پی مقصود به جان گردیدیم
* دوست در خانه و ما گرد جهان گردیدیم
شعر کامل
سعدی