اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 283

1. چون عشق در آید، قدم سر بنماند

2. عشقت به بر آید، چو ترا بر بنماند

3. توحید به جایی برساند قدمت را

4. کش نیک و بد و مؤمن و کافر بنماند

5. آنست ریاضت که: چو زان بوته برآیی

6. از ذات تو جز روح مصور بنماند

7. چندین به میسر شدن کار چه نازی؟

8. آنست میسر که: میسر بنماند

9. ای سر بگریبان هوس بر زده، می‌کوش

10. کان دامن آلوده چنان تر بنماند

11. روح تو چو مرغیست درین راه،چنان کن

12. کندر گل تشویر تو چون خر بنماند

13. در حلقهٔ عشق ار نبود نفس ترا راه

14. هش‌دار! که چون حلقه بر آن در بنماند

15. آن کس که به زر فخر کند خاک به از وی

16. آن روز که در کیسه او زر بنماند

17. ای اوحدی، آن نام طلب دار، که او را

18. بر جان بنویسند چو دفتر بنماند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر هزار جفا سروقامتی بکند
* چو خود بیاید عذرش بباید آوردن
شعر کامل
سعدی
* برخاست نیشکر که ز قد تو دم زند
* از هم جدا جدا شد و ببریده بندبند
شعر کامل
فروغی بسطامی
* خیال روی تو بیخ امید بنشاندست
* بلای عشق تو بنیاد صبر برکند است
شعر کامل
سعدی