اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 285

1. دلبران جمله غلام لب چون نوش تواند

2. بندهٔ حلقهٔ زلفین و بنا گوش تواند

3. وانکه بردند به گردون ز کله داری سر

4. هم کمر بستهٔ آن قد قباپوش تواند

5. بر سر ناله و فریاد جهانی زن و مرد

6. سال و ماه از غم لعل لب خاموش تواند

7. باده نوشان لبت جمله خرابند امروز

8. تا چه در ساغرشان بود؟ که بی‌هوش تواند

9. پردلانی، که ز سر پنجه سخن می‌گفتند

10. همه بی‌توش و تن از هجر تن و توش تواند

11. بس درون سوخته کندر شب هجران چون دیگ

12. بر سر آتش سودای جگر جوش تواند

13. اوحدی دوش به کف جان و دلی داشت، کنون

14. هر دو در بند سر گیسوی بر دوش تواند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
* شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
شعر کامل
حافظ
* ماجرای عقل پرسیدم ز عشق
* گفت معزولست و فرمانیش نیست
شعر کامل
سعدی
* هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
* یارب چه نهادند در این شکر و بادام
شعر کامل
فروغی بسطامی