غزل شمارهٔ 617
1. سهل باشد روزه از نانی و آبی داشتن
2. روزه از روی چنان باشد عذابی داشتن
3. سوختم از روزهٔ هجرانش، اندر عید وصل
4. هم به می باید حریفان را شرابی داشتن
5. ایکه خوابت میبرد، بنشین، که با هم راست نیست
6. میل خوبان کردن و در دیده خوابی داشتن
7. از غم او گر بگریی باز پوشان چشمتر
8. گر نمییاری چو مادر آفتابی داشتن
9. آنکه ما را عیب میگوید درین آشفتگی
10. پیش آن رویش نمیباید نقابی داشتن
11. اوحدی، گر عشق میورزی ز سور دل منال
12. لازمت باشد درین آتش کبابی داشتن
13. گر همیخواهی که چون چنگت نوازد،واجبست
14. گوش پیش گوشمالش چون ربابی داشتن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده