اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 718

1. ای داده روی خوب تو از حسن داد دیده

2. ایزد ز آفرین فراوانت آفریده

3. چون ذره در هوای تو خورشید آسمانی

4. بسیار در فراز و نشیب جهان دویده

5. گل در میان باغ به دست نسیم صد پی

6. از یاد چهرهٔ تو به خود جامه بر دریده

7. بی‌رنگ و سرمه خم ابروی عنبرینت

8. صد باره چهرهٔ نقاش چین بریده

9. بالای چو بید و رخ چو یاسمینت

10. خار خلاف در جگر سرو و گل خلیده

11. بر عارضت نشان عرق در بهار گویی

12. از شبنمت قطره به گلبرگ چکیده

13. ترکان چشم شوخ ترا ساحران غمزه

14. در طاق ابروان تو سرمست خوابنیده

15. از گلبن رخ تو دل حیران گشتهٔ من

16. صد نوک خار خورده، یک برگ گل نچیده

17. پیش نگار بسته سرانگشت بر خضابت

18. مرد نگارگر انگشت‌ها گزیده

19. دندان عاشقان به زنخدان سادهٔ تو

20. ای کاج! میرسید، که سیبست بس رسیده

21. دانی که: چند محنت و رنج و بلا کشیدم؟

22. زان چشم شوخ ساحر ترکانه کشیده

23. حال دلی که گفتن آن ناگزیر باشد

24. من گفته بارها و تو یک بار ناشنیده

25. بر بندگان خویش نگاهی بکن به رحمت

26. ای اوحدیت بنده و آن بنده زر خریده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نشود دیده من باز چو بادام به سنگ
* بس که از دیدن اوضاع جهان سیرم من
شعر کامل
صائب تبریزی
* عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
* نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
شعر کامل
شیخ بهایی
* زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
* هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ
شعر کامل
حافظ