غزل شمارهٔ 860
1. بر گذشت از من و بنمود چو ماه از سر کوی
2. دلبر کافرم از چادر کافوری روی
3. کرده هر هفت سر هفته و گرمابه زده
4. عرق و آب چکانش چو گلاب از سر و موی
5. کند شد قوت رفتارم از آن تیزی خوی
6. تیز شد لهجهٔ گفتارم از آن تندی خوی
7. گفتم: از چیست چنین تازه رخت گفت: از می
8. گفتم: از کیست چنین طیره سرت گفت: از شوی
9. خواهشی کردم و القصه عنان در پیچید
10. به وثاق آمد و پر مشک شد از وی مشکوی
11. خانه روشن شد از آن ماه سجنجل سینه
12. حجره گلشن شد از آن ترک عقیقل گیسوی
13. در فرو بستم و بنشست و میآوردم و نقل
14. و آنچه در مجلس ازو رنگ پدید آید و بوی
15. باده گردان شد و او سر خوش و من خرم و نه
16. در میان من و او هیچ کسی جز من و اوی
17. دست او ساقی و لب مطرب و رخ معشوقه
18. اوحدی واله و آشفته و زار از همه سوی
19. گاه در گردنم افتاد چو چوگان زلفش
20. گاه در پای وی افتاده من خسته چو گوی
21. باده خورد و به زبان مست شد آن تند نهاد
22. مست بود و به درم رام شد آن عربده جوی
23. باز کردم ز هم آن زلف دو تا، تار به تار
24. بر گشودم ز هم آن بند قبا، توی به توی
25. خانه خالی بود او عاشق و من مست،دگر
26. نتوان گفت برو، هر چه تو دانی میگوی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده