اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 879

1. چه شود کز سر رحمت به سرم باز آیی؟

2. در وصلی بگشایی ز درم باز آیی؟

3. از برم صبر و قرار و دل و دانش بردی

4. نام اینها نبرم گر به برم باز آیی

5. چون ز هجر تو شوم کشته بیایی، دانم

6. چه تفاوت کند ار زودترم باز آیی؟

7. گر بدانم که کجایی؟ به سرت پیش آیم

8. ور بدانی که چه زارم؟ به سرم بازآیی

9. قوت آمدنم نیست به نزد تو مگر

10. هم تو لطفی بکنی و به کرم باز آیی

11. اوحدی شد چو هلالی ز فراقت، چه شود؟

12. گر درین هفته چو ماه از سفرم بازآیی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
* گریه‌اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
شعر کامل
حافظ
* اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی
* ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
شعر کامل
مولوی
* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی