عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 157

1. شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت

2. غرض که مدت عمرم به بینوایی رفت

3. ز ناز راندی و دانم ولی نیابم باز

4. که این معامله با طبع روستایی رفت

5. هزار رخنه به دام و مرا ز ساده دلی

6. تمام عمر به اندیشه ی رهایی رفت

7. نیافت عشق درّ شب چراغ در ظلمات

8. اگر که چه شب به دنبال روشنایی رفت

9. مقربان همه بیگانه اند از در دوست

10. غرور بود که نامش به آشنایی رفت

11. ز شیخ صومعه جستم نشان عرفی، گفت

12. به آستان برهمن به چهره سایی رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای
* فرصتت باد که دیوانه نواز آمده‌ای
شعر کامل
حافظ
* روی خوبت، ماه تابان من است
* ماه رویا! روی خوب از من متاب
شعر کامل
سلمان ساوجی
* خاطری معمور کردن، از دو عالم خوشترست
* گنج را در دامن ویرانه می ریزیم ما!
شعر کامل
صائب تبریزی