عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 201

1. آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد

2. خون ترحم از دم شمشیر او چکد

3. دارم گمان که نامهٔ عصیان شود سفید

4. ده قطره اشک از پی شست و شو چکد

5. احباب گلفشان به لب جویبار و من

6. خونم ز دیده جوشد و بر طرف جو چکد

7. من تلخی از ملامت دشمن نمی کشم

8. این شربت از دماغ، مرا، در گلو چکد

9. گر سر دهیم گریه، ببینی که اشک ما

10. تنها نه از مژه که ز تار هر مو چکد

11. عشق از چنین شکنجه کند خون کاینات

12. آن مایه نیست کز دل موری فرو چکد

13. عرفی به کاوش آمده، یا رب مهل که من

14. آن ها که از دلم چکد، از گفت و گو چکد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم
* محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی
شعر کامل
سعدی