عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 406

1. رفتم که بشکنم به ملامت سبوی خویش

2. در راه دل سبیل کنم آبروی خویش

3. بر عافیت چه ناز کنم گر برآورم

4. خود را به عادت غم و غم را به خوی خویش

5. شد عمرها که برده ای از خویشتن مرا

6. بازآورم که سوختم از آرزوی خویش

7. خود را چنان ز هجر تو گم کرده ام که هست

8. مشکل تر از سراغ توام جست و جوی خویش

9. تا مست گفتگوی تو گشتم، ز همدمان

10. بیگانه وار می شنوم گفتگوی خویش

11. این جنس گریه، عرفی، ز اعجاز برترست

12. دریا گره نکرده کسی در گلوی خویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غرض کرشمه حسن است ور نه حاجت نیست
* جمال دولت محمود را به زلف ایاز
شعر کامل
حافظ
* گوی زمین ربوده چوگان عدل اوست
* وین برکشیده گنبد نیلی حصار هم
شعر کامل
حافظ
* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی