عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 428

1. منم که پارهٔ دل در دهان غم دارم

2. به زیر ناصیه صد آستان غم دارم

3. دلی که زخم پذیری کند نمی بینم

4. وگر نه تیر نفس در دهان غم دارم

5. اگر چه جان به غمت داده ام، به گفتهٔ خویش

6. اگر غمت بگریزد زیان غم دارم

7. بگو به شادی وصلت که تیغ بردارد

8. که میل زمزمهٔ الامان غم دارم

9. چرا غمش نکند بر من اعتماد که من

10. ستم کشیده ولی مهربان غم دارم

11. گر از بهشت شود معصیت عنان تابم

12. هزار شکر که صد بوستان غم دارم

13. چگونه فهم حدیثم کنند بی دردان

14. که شهرزاد ملالم، زبان غم دارم

15. از آن دیار عدم شد مسخرم عرفی

16. که صد سپاه بلا در عنان غم دارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
* در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
شعر کامل
حافظ
* هر که به جور رقیب یا به جفای حبیب
* عهد فرامش کند مدعی بی‌وفاست
شعر کامل
سعدی
* هر چند که زلف تو سپاهیست جهانگیر
* هر روز پریشان نتوان کرد سپه را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی