غزل شمارهٔ 429
1. بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم
2. به غم پیوستن از شادی بریدن آرزو دارم
3. بیا ای عشق و رسوای جهانم کن که یک چندی
4. نصیحت های بی دردان شنیدن آرزو دارم
5. بیا ای شوق و دست رقبتم سوی گریبان بر
6. که بی تابانه پیراهن دریدن آرزو دارم
7. بیا ای بخت و تقریبی برانگیز از پی قتلم
8. که جان را بسمل آن غمزه دیدن آرزو دارم
9. بیا ای غمزه ترک بی وفایی کن که در محشر
10. ز زخم غمزه اش در خون تپیدن آرزو دارم
11. بیا ای مرگ یاری کن که بی او ناتوانستم
12. به خون غلتیدم اکنون آرمیدن آرزو دارم
13. ز من پوشیده عرفی آه خود را، آه اگر داند
14. که من هم زهر بد نامی چشیدن آرزو دارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده