عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 70

1. دریا فراخ و کشتی ما بی معلم است

2. این درد زان زیاده که پایان موسم است

3. آنان که لاف مرتبه ی قرب می زنند

4. پهلو تهی کنند ز امکان که ملزم است

5. مردم اگر چه نقل ز فیض خرد کنند

6. ما دشمنیم با خرد، اندیشه حاکم است

7. هر نکته ای که هست به وجهی توان شناخت

8. تاوان جهل بی خردان بر معلم است

9. ما خود ز کبر تکیه به همت زدیم، لیک

10. درویش را معامله با جود منعم است

11. هر چند شرم دوست خلافش قبول کرد

12. معلوم شد ز کوشش عرفی که مجرم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی توان غم دل را به خنده بیرون برد
* ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را
* عشرت امروز بی اندیشه فرداخوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* پیش ناهن چه حاصل ذکر پردازی کمال
* دانه گوهر چه ریزی مرغ ارزن خواره را
شعر کامل
کمال خجندی