شمارهٔ 22-پرنیانپوش
1. ز گرمی بینصیب افتادهام چون شمع خاموشی
2. ز دلها رفتهام چون یاد از خاطر فراموشی
3. منم با ناله دمسازی به مرغ شب همآوازی
4. منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی
5. ز آرامم جدا از فتنهٔ روی دلارامی
6. سیهروزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی
7. بدان حالم ز ناکامی که تسکین میدهم دل را
8. به داغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی
9. به دشواری توان دیدن وجود ناتوانم را
10. به تار پرنیان مانم ز عشق پرنیانپوشی
11. به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما
12. چه رازی میتوان خواند از نگاه سرد خاموشی
13. چه میپرسی رهی از داغ و درد سینهسوز من؟
14. که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده