شمارهٔ 18-مردم فریب
1. شب یار من تب است و غم سینه سوز هم
2. تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم
3. ای اشک همتی که به کشت وجود من
4. آتش فکند آه و دل سینه سوز هم
5. گفتم : که با تو شمع طرب تابناک نیست
6. گفتا : که سیمگون مه گیتی فروز هم
7. گفتم : که بعد از آنهمه دلها که سوختی
8. کس می خورد فریب تو؟ گفتا هنوز هم
9. ای غم مگر تو یار شوی ورنه با رهی
10. دل دشمن است و آن صنم دلفروز هم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده