شمارهٔ 12-حکایت
1. مرا در نظامیه ادرار بود
2. شب و روز تلقین و تکرار بود
3. مر استاد را گفتم ای پر خرد
4. فلان یار بر من حسد میبرد
5. شنید این سخن پیشوای ادب
6. به تندی برآشفت و گفت ای عجب!
7. حسودی پسندت نیامد ز دوست
8. که معلوم کردت که غیبت نکوست؟
9. گر او راه دوزخ گرفت از خسی
10. از این راه دیگر تو در وی رسی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده