سعدی_بوستانباب هفتم در عالم تربیت (فهرست)

شمارهٔ 4-حکایت در معنی سلامت جاهل در خاموشی

1. یکی خوب خلق خلق پوش بود

2. که در مصر یک چند خاموش بود

3. خردمند مردم ز نزدیک و دور

4. به گردش چو پروانه جویان نور

5. تفکر شبی با دل خویش کرد

6. که پوشیده زیر زبان است مرد

7. اگر همچنین سر به خود در برم

8. چه دانند مردم که دانشورم؟

9. سخن گفت و دشمن بدانست و دوست

10. که در مصر نادان تر از وی هموست

11. حضورش پریشان شد و کار زشت

12. سفر کرد و بر طاق مسجد نبشت

13. در آیینه گر خویشتن دیدمی

14. به بی دانشی پرده ندریدمی

15. چنین زشت ازان پرده برداشتم

16. که خود را نکو روی پنداشتم

17. کم آواز را باشد آوازه تیز

18. چو گفتی و رونق نماندت گریز

19. تو را خامشی ای خداوند هوش

20. وقارست و، نا اهل را پرده پوش

21. اگر عالمی هیبت خود مبر

22. وگر جاهلی پردهٔ خود مدر

23. ضمیر دل خویش منمای زود

24. که هرگه که خواهی توانی نمود

25. ولیکن چو پیدا شود راز مرد

26. به کوشش نشاید نهان باز کرد

27. قلم سر سلطان چه نیکو نهفت

28. که تا کارد بر سر نبودش نگفت

29. بهایم خموشند و گویا بشر

30. زبان بسته بهتر که گویا به شر

31. چو مردم سخن گفت باید بهوش

32. وگرنه شدن چون بهایم خموش

33. به نطق است و عقل آدمی‌زاده فاش

34. چو طوطی سخنگوی نادان مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
* که روی مردم عالم دوبار باید دید
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن روز که تعلیم تو می‌کرد معلم
* بر لوح تو ننوشت مگر حرف وفا را؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* زان شبی که وعده کردی روز بعد
* روز و شب را می‌شمارم روز و شب
شعر کامل
مولوی