سعدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 623

1. دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

2. بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی

3. گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

4. ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

5. بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت

6. شاید که خنده شکرآمیز می‌کنی

7. حیران دست و دشنه زیبات مانده‌ام

8. کآهنگ خون من چه دلاویز می‌کنی

9. سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم

10. فریاد بلبلان سحرخیز می‌کنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به شوربختی ازان دل نهاده ام که نمک
* برای تلخی بادام بهتر از قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* اگر هوشمندی به معنی گرای
* که معنی بماند ز صورت بجای
شعر کامل
سعدی