حکایت (18)
عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آورده اند که داروی قاتل بود، بخورد و بمرد
1. آنکه چون پسته دیدمش همه مغز
2. پوست بر پوست بود همچو پیاز
3. پارسایان روی در مخلوق
4. پشت بر قبله میکنند نماز
5. چون بنده خدای خویش خواند
6. باید که بجز خدا نداند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده