سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (٤0)

یکی بر سر راهی مست خفته بود و زمام اختیار از دست رفته. عابدی بر وی گذر کرد و در حالت مستقبح او نظر کرد. جوان سر برآورد و گفت: اذا مروا باللغو مروا کراما

1. اذا رأیت اثیما کن ساترا و حلیما

2. یا من تقبح امری لم لاتمر کریما

3. متاب ای پارسا روی از گنهکار

4. ببخشایندگی در وی نظر کن

5. اگر من ناجوانمردم به کردار

6. تو بر من چون جوانمردان گذر کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
* که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
شعر کامل
حافظ
* شد کاسه دریوزه همه ناف غزالان
* تا نکهت آن زلف به صحرای ختن رفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای خضر، غیر داغ عزیزان و دوستان
* حاصل ترا ز زندگی جاودانه چیست؟
شعر کامل
صائب تبریزی