سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (٤1)

طایفه رندان بخلاف درویشی بدرآمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. شکایت پیش پیر طریقت برد که چنین حالتی رفت.

گفت: ای فرزند خرقه درویشان جامه رضاست هر که در این کسوت تحمل بی مرادی نکند مدعیست و خرقه بر او حرام

1. دریای فراوان نشود تیره بسنگ

2. عارف که برنجد تنک آب است هنوز

3. گر گزندت رسد تحمل کن

4. که بعفو از گناه پاک شوی

5. ای برادر چو عاقبت خاکست

6. خاک شو پیش از آنکه خاک شوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نیک بخت آن کسی که داد و بخورد
* شوربخت آن که او نخورد و نداد
شعر کامل
رودکی
* شکست شیشه دل را مگو صدایی نیست
* که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
شعر کامل
صائب تبریزی
* صبح بیداری شود گفتم مرا موی سفید
* من چه دانستم که خواهد پنبه گوشم شدن
شعر کامل
صائب تبریزی