سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (٤٤)

بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان الصفا. گفت: کمینه آنکه مراد خاطر یاران بر مصالح خویش مقدم دارد که حکما گفته اند: برادر که در بند خویش است نه برادر و نه خویش است

1. همراه اگر شتاب کند همره تو نیست

2. دل در کسی مبند که دل بسته تو نیست

3. چون نبود خویش را دیانت و تقوی

4. قطع رحم بهتر از مودت قربی

یاد دارم که مدعی در این بیت بر قول من اعتراض کرد و گفت: حق تعالی در کتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و به مودت ذی القربی فرموده و آنچه تو گفتی مناقض آنست.

گفتم: غلط کردی که موافق قرآنست و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما

5. هزار خویش که بیگانه از خدا باشد

6. فدای یکتن بیگانه کاشنا باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دوستی با ناتوانان مایه روشندلی است
* موم چون با رشته سازد شمع محفل می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز دریا به دریا همی مرد بود
* رخ ماه و خورشید پر گرد بود
شعر کامل
فردوسی
* باز خون دلم از دیده روان خواهد شد
* چشمم از هر مژه خونابه فشان خواهد شد
شعر کامل
جامی