سعدی_گلستانباب سوم - در فضيلت قناعت (فهرست)

حکایت (1٤)

حاتم طائی را گفتند: از خود بزرگ همت تر در جهان دیده ای یا شنیده ای؟ گفت: بلی روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را.

پس بگوشه صحرائی به حاجتی برون رفتم. خارکنی دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمده اند. گفت:

1. هر که نان از عمل خویش خورد

2. منت حاتم طائی نبرد

من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
* بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
شعر کامل
حافظ
* من غلام نظر آصف عهدم کو را
* صورت خواجگی و سیرت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* ز فراق جان من گر ز دو دیده در فشاند
* تو گمان مبر که از وی دل پرگهر ندارم
شعر کامل
مولوی