سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5

1. دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت

2. که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت

3. دو دوست یکنفس از عمر برنیاسودند

4. که آسمان به سروقتشان دو اسبه نتاخت

5. چو دل به قهر بباید گسست و مهر برید

6. خنک تنی که دل اول نبست و مهر نباخت

7. جماعتی که بپرداختند از ما دل

8. دل از محبت ایشان نمی‌توان پرداخت

9. به روی همنفسان برگ عیش ساخته بود

10. بر آنچه ساخته بودیم روزگار نساخت

11. نگشت سعدی از آن روز گرد صحبت خلق

12. که بیوفایی دوران اسمان بشناخت

13. گرت چو چنگ به بر درکشد زمانهٔ دون

14. بس اعتماد مکن کنگهت زند که نواخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
* که اعتراض بر اسرار علم غیب کند
شعر کامل
حافظ
* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
* فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت
شعر کامل
حافظ