سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 12

1. آن به که چون منی نرسد در وصال دوست

2. تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست

3. رشک آیدم ز مردمک دیده بارها

4. کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست

5. پروانه کیست تا متعلق شود به شمع

6. باری بسوزدش سبحات جلال دوست

7. ای دوست روزهای تنعم به روزه باش

8. باشد که در فتد شب قدر وصال دوست

9. دور از هوای نفس، که ممکن نمی‌شود

10. در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست

11. گر دوست جان و سر طلبد ایستاده‌ایم

12. یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست

13. خرم تنی که جان بدهد در وفای یار

14. اقبال در سری که شود پایمال دوست

15. ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست

16. در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست

17. بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم

18. تا می‌نمایدش همه عالم خیال دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی سوزم اگر برق اجل در خرمنم افتد
* که من در خوشگی از کاه گندم را جدا کردم
شعر کامل
صائب تبریزی
* به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
* که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
شعر کامل
حافظ
* غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
* که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
شعر کامل
حافظ