سعدی_مواعظغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 33

1. ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار

2. سفرهٔ یکروزه کرد، نقد همه روزگار

3. ترسمت ای نیکنام، پای برآید به سنگ

4. شیشهٔ پنهان بیار، تا بخوریم آشکار

5. گر به قیامت رویم، بی خر و بار عمل

6. به که خجالت بریم، چون بگشایند بار

7. کان همه ناموس و بانگ، چون درم ناسره

8. روی طلی کرده داشت، هیچ نبودش عیار

9. روز قیامت که خلق، طاعت و خیر آورند

10. ما چه بضاعت بریم، پیش کریم؟ افتقار

11. کار به تدبیر نیست، بخت به زور آوری

12. دولت و جاه آن سریست، تا که کند اختیار

13. بس که خرابات شد، صومعهٔ صوف پوش

14. بس که کتبخانه گشت، مصطبهٔ دردخوار

15. مدعی از گفت و گوی، دولت معنی نیافت

16. راه نبرد از ظلام، ماه ندید از غبار

17. مطرب یاران بگوی، این غزل دلپذیر

18. ساقی مجلس بیار، آن قدح غمگسار

19. گر همه عالم به عیب، در پی ما اوفتد

20. هر که دلش با یکیست، غم نخورد از هزار

21. سعدی اگر فعل نیک از تو نیاید همی

22. بد نبود نام نیک، از عقبت یادگار


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ
* زبس از زلف او در شانه کردن مشک می ریزد
* چوپای شمع تاریک است پای سرو آزادش
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر کجا غم نیست، آنجا زندگانی مشکل است
* زین سبب آدم به تعجیل از بهشت آمد برون
شعر کامل
صائب تبریزی