صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 13

1. چشم روشن می دهد از کف دل بی تاب را

2. صفحه آیینه بال و پر شود سیماب را

3. از علایق نیست پروایی دل بی تاب را

4. هیچ دامی مانع از جولان نگردد آب را

5. عشق در کار دل سرگشته ما عاجزست

6. بحر نتواند گشودن عقده گرداب را

7. می کند هر لحظه ویران تر مرا تعمیر عقل

8. شور سیلاب است در ویرانه ام مهتاب را

9. بی خموشی نیست ممکن جان روشن یافتن

10. کوزه سربسته می باید شراب ناب را

11. زنده می سوزد برای مرده در هندوستان

12. دل نمی سوزد درین کشور به هم احباب را

13. طاعت زهاد را می بود اگر کیفیتی

14. مهر می زد بر دهن خمیازه محراب را

15. نیست دلگیر آسمان از گریه های تلخ ما

16. خون ناحق گل به دامن می کند قصاب را

17. در صفای سینه خود سعی کن تا ممکن است

18. صاف اگر با خویش خواهی سینه احباب را

19. نفس را نتوان به لاحول از سر خود دور کرد

20. وای بر کاشانه ای کز خود برآرد آب را

21. نیست درمان مردم کج بحث را جز خامشی

22. ماهی لب بسته خون در دل کند قلاب را

23. روشنم شد تنگ چشمی لازم جمعیت است

24. بر کف دریا چو دیدم کاسه گرداب را

25. چرب نرمی رتبه ای دارد که با اجرای حکم

26. می نماید زیردست خویش روغن آب را

27. تا نگردد آب دل صائب ز آه آتشین

28. نیست ممکن یافتن آن گوهر نایاب را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوید تا تو با تویی هیچ مدار این طمع
* جهد نمای تا بری رخت توی از این سرا
شعر کامل
مولوی
* من بر سرآنم که به زلف تو زنم دست
* تا سنبل زلف تو چه سرداشته باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنم
* اگر موافق تدبیر من شود تقدیر
شعر کامل
حافظ