صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1374

1. بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت

2. برگ عیش پنج روزم را به دامان کرد و رفت

3. آه دود تلخکامان کار خود را می کند

4. زلف پندارد را خاطر پریشان کرد و رفت

5. ذره ای از آفتاب عشق در آفاق نیست

6. این شرر را کوهکن در سنگ پنهان کرد و رفت

7. وقت آن کان ملاحت خوش که از یک نوشخند

8. داغهای سینه ما را نمکدان کرد و رفت

9. هر که زین دریای پر آشوب سر زد چون حباب

10. تاج و تخت خویش را تسلیم طوفان کرد و رفت

11. پاس لشکر داشتن از خسروان زیبنده است

12. این نصیحت مور در کار سلیمان کرد و رفت

13. هر که بیرون آمد از دارالامان نیستی

14. چون شرر در اوج هستی یک دو جولان کرد و رفت

15. روزگار خوش عنانی خوش که کون سیل بهار

16. کعبه گر سنگ رهش گردید، ویران کرد و رفت

17. هر که صائب از حریم نیستی آمد برون

18. بر سر خشت عناصر یک دو جولان کرد و رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان سست است بازارم که می‌کاهد خریدارم
* جوی از قیمت من گر فروشندم به یک ارزن
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است
* دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است
شعر کامل
صائب تبریزی
* اندک اندک جمع مستان می‌رسند
* اندک اندک می پرستان می‌رسند
شعر کامل
مولوی