صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5517

1. ز دست خشک مرجان ناامید از بحر گردیدم

2. ز روی تلخ دریا دامن از وصل گهر چیدم

3. میزان نظر سنگین تر آمد پله خوابم

4. چو خواب امن را با دولت بیدار سنجیدم

5. به آسانی نشد باز این گره چون خامه از کارم

6. به زیر تیغ رفتم تا ز بند آزاد گردیدم

7. ز چوب دار، نخل میوه دارم گشت عریانتر

8. ز بس از سردی بی حاصلان بر خویش لرزیدم

9. ز چشم باز دایم در ره سیل خطر بودم

10. فتادم در حصار عافیت تا چشم پوشیدم

11. زمین تاج سر من بود تا سر در هوا بودم

12. فرو رفتم به خود افلاک را در زیر پا دیدم

13. نشد بر خاکساریهای من چون آب رحم آرد

14. به پای سرو این گلزار چندانی که غلطیدم

15. ز گوش بسته سنگین دلان تیرم به سنگ آمد

16. درین محفل ز بی برگی چونی چندان که نالیدم

17. به عهد من زمین نایاب چون اکسیر شد صائب

18. ز بس خون خوردم و بر لب ز غیرت خاک مالیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قدم زنند بزرگان دین و دم نزنند
* که از میان تهی بانگ می‌کند خشخاش
شعر کامل
سعدی
* هر گل که سر از پیرهن غنچه برآرد
* برغفلت ما خنده زنان است درین باغ
شعر کامل
صائب تبریزی
* شراب خورده و خوی کرده می‌روی به چمن
* که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
شعر کامل
حافظ