سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 120

1. ترک چشم تو، که با تیر و کمان می‌گردد

2. بنشان کرده دلی، از پی آن می‌گردد

3. هر که سر گشته چوگان سر زلف تو شد

4. به سر کوی تو، چون گوی، بجان می‌گردد

5. آنکه پرسید نشان تو و نام تو شنید

6. در پی وصل تو، بی نام و نشان می‌گردد

7. ما کجا در تو توانیم رسیدن که فلک

8. در پیت بی سر و پا، گرد جهان، می‌گردد

9. باز شست سر زلف تو، بدوش از بن گوش

10. می‌کشم دایم و پشتم، چو کمان می‌گردد

11. نیست محتاج بیان، قصه که چون سر درون

12. همه بر صفحه احوال، عیان می‌گردد

13. ساقیا رطل گران خیز و سبک، می‌گردان

14. هین که کار طرب از رطل گران می‌گردد

15. زایر کعبه او گرد حرم، می‌گردید

16. این زمان، گرد خرابات مغان می‌گردد

17. شعر پاک سره خالص سلمان، نقدی است

18. که به نام تو در آفاق، روان می‌گردد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
* عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
شعر کامل
حافظ
* به خاموشی توان شد گوهر اسرار را محرم
* صدف تا بست از گفتار لب، شد مخزن دریا
شعر کامل
صائب تبریزی
* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی