شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1182

1. مست و رند و لاابالی در جهان افتاده ایم

2. بر در میخانهٔ خمار سر بنهاده ایم

3. جامهای خسروانی خورده ایم اندر الست

4. تا نپنداری که ما امروز مست باده ایم

5. بر در سلطان عشقش چون گدایان سالها

6. بر امید وعدهٔ دیدار او استاده ایم

7. ما به بدنامی اگر چه ننگ خلق عالمیم

8. جز به نام صانع بی چون زبان نگشاده ایم

9. ساکن میخانه ایم و عشق می ورزیم فاش

10. فارغ از پیر و مرید وخرقه و سجاده ایم

11. نعمت اللهیم و در اقلیم عالم مُهروار

12. بر در و دیوار و بام خاص و عام افتاده ایم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو از کوه بفروخت گیتی فروز
* دو زلف شب تیره بگرفت روز
شعر کامل
فردوسی
* زیره را من سوی کرمان آورم
* گر به پیش تو دل و جان آورم
شعر کامل
مولوی
* از مشرق بناگوش خندید صبح پیری
* ما تیره روزگاران در سیر ماهتابیم
شعر کامل
صائب تبریزی