شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 121

1. در دیار تو غریبیم و هوادار غریب

2. خوش بود گر بنوازی صنما یار غریب

3. مخزن جملهٔ اسرار خداوند ، دل است

4. دل به من ده که بگویم به تو اسرار غریب

5. گر غریبی برت آید به کرم بنوازش

6. سخت کاریست غریبی ، مکن انکار غریب

7. ما دعاگوی غریبان جهانیم همه

8. در همه حال خدا باد نگهدار غریب

9. دردمندیم و به امید دوا آمده ایم

10. تو طبیبی و دوا کن دل بیمار غریب

11. کار غربت چه اگر کار غریبی است ولی

12. خوش شود گر تو بسازی به کرم کار غریب

13. سید ماست سرجمله غریبان جهان

14. که به سر وقت غریب آمده سردار غریب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از پختگی است گر نشد آواز ما بلند
* کی از سپند سوخته گردد صدا بلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست
* چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
شعر کامل
صائب تبریزی
* هم ز وصف لبت زبان خجلست
* هم ز زلف تو مشک و بان خجلست
شعر کامل
اوحدی