شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1406

1. دیده تا نور روی او دیده

2. هرچه دیده همه نکو دیده

3. زلف و رویش به همدگر نگرد

4. کفر و اسلام مو به مو دیده

5. چشم دریادلی است دیدهٔ ما

6. در نظر آب سو به سو دیده

7. دیدهٔ ما یکی یکی بیند

8. گر چه احول یکی به دو دیده

9. دیده در آینه نگاهی کرد

10. جان و جانانه روبرو دیده

11. چند گوئی که من نمی بینم

12. روشنست آفتاب کو دیده

13. نعمت الله نظر از او دارد

14. نور او را به نور او دیده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* میل آن دانه خالم نظری بیش نبود
* چون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست
شعر کامل
سعدی
* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی
* ما چو پیمان با کسی بستیم دیگر نشکنیم
* گر همه زهرست چون خوردیم ساغر نشکنیم
شعر کامل
وحشی بافقی