شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1500

1. جان چه باشد گر نباشد عاشق جان پروری

2. دل چه ارزد گر نورزد مهر روی دلبری

3. من چه بازم گر نبازم عشق یار نازکی

4. باده نوشی جان فزائی دلبری مه پیکری

5. دیده تا دیده جمالش در خیالش روز و شب

6. بی سر و پا سو به سو گردیده در هر کشوری

7. خسرو شیرین خوبان جهان یار من است

8. فارغ است از حال فرهاد غریبی غمخوری

9. مهر رویش در دل ما همچو روحی در تنی

10. عشق او در جان ما چون آتشی در مجمری

11. دیدهٔ تر دامنم تا می زند نقشی بر آب

12. در نظر دارد خیال عارض خوش منظری

13. سید ار داری سر سوداش سر در پا فکن

14. تا نباشد بر سر کویش ز تو دردسری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو به چندین نظر لطف نبینی در ما
* ما به یک دیده ز صد جا نگرانیم ترا
شعر کامل
صائب تبریزی
* به گوش تو گر نام من بگذرد
* دم و جان و خون و دلت بفسرد
شعر کامل
فردوسی
* رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
* چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ