شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 214

1. هرچه او می دهد همه داده است

2. دادهٔ او مگو که بیداد است

3. ای خوشا وقت عاشقی که مدام

4. بر در میفروش افتاده است

5. بزم عشقست و عاشقان سرمست

6. کس چنین بزم خوب ننهادست

7. غم عشقش خجسته باد که دل

8. به غم عشق دایما شاد است

9. عقل در بزم عشق دانی چیست

10. چون چراغی نهاده بر باد است

11. هرکه او شد غلام سید ما

12. بنده مقبلست و آزاد است

13. چه کنم نعمت همه عالم

14. نعمت الله خدا مرا داده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هست بی صورت جناب قدس عشق
* لیک در هر صورتی خود را نمود
شعر کامل
جامی
* ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
* گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
شعر کامل
حافظ
* بهر جائی که خون راند این تن پاک
* گیاه مهر، خواهد رستن از خاک
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی