غزل شمارهٔ 365
1. در این در به جز ما آشنا نیست
2. به نزد آشنا خود عین ما نیست
3. گمان کج مبر بشنو ز عطار
4. که هر کو در خدا گم شد جدا نیست
5. نه قربست و نه بعد آنجا که مائیم
6. مگو آنجا کجا آنجا کجا نیست
7. حباب و موج و دریا هر سه آبند
8. جدایند از هم و از هم جدا نیست
9. فنا شو از فنا و از بقا هم
10. فقیران را فنا و هم بقا نیست
11. حریف درد نوش و دردمندیم
12. از این خوشتر دل ما را دوا نیست
13. وجود این و آن نقش خیالست
14. حقیقت جز وجود کبریا نیست
15. اگر گوئی همه حقست حقست
16. وگر خلقش همی خوانی خطا نیست
17. چو سید نیست شو از هست و از نیست
18. چو تو خود نیستی هستی تو را نیست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده